اختصاصی سل.نیوز/ لیا شیرازی: فضایی اصیل و ایرانی، دیوارهایی مزین شده به قاب، سازهایی که رنگ و بوی هنر می دادند و نوای خوش موسیقی، تمام آن چه بود که در همصحبتی با «محمد میرزاخانی» به خاطراتمان گره خورد.
«محمد میرزاخانی» متولد سال 1363 در اصفهان، از 12 سالگی نواختن تنبک را نزد اساتیدی همچون عسگری، با ایمانی و پژمان شیرازی که از شاگردان برجسته استاد تهرانی و فرهنگ فر بودند، می آموزد و سپس با سفر به تهران، از سال 91 به طور جدی نزد استاد اسماعیلی تنبک نوازی را دنبال کرده تا زمانی که از ایشان برای تدریس اجازه کتبی دریافت می کند. وی در سه مکتب و شیوه نوازندگی، تلمذ هنر کرده و نزدیک به یک سال است که ساخت تنبک را با برند خود آغاز کرده و در این زمینه نیز اهتمام دارد.
ایشان در حال حاضر با گروه تنبک نوازان استاد اسماعیلی که بیش از 40 سال قدمت دارد، همکاری داشته و به زودی آلبوم نوازندگی وی به علاقمندان عرضه خواهد شد.
محمد میرزاخانی ضمن گفتگوی اختصاصی با سل.نیوز به تشریح ورودش به عرصه موسیقی پرداخت و گفت: «محیط مناسب اجتماعی و خانوادگی برای پرداختن به این هنر و اقوام مادری ام که همگی هنرمند بودند، من را با تشویق و حمایت برای سوق خوردن به سمت موسیقی هدایت کرد اما آن ها انتخابگر نبودند و در واقع فرصت دادند که من خودم استعدادم را محک بزنم. در قدم اول یک سال سنتور می نواختم و آثار اساتید بزرگ را می شنیدم و چون این ساز در کنار تنبک دونوازی بینظیری دارد که در آثار استاد پایور و استاد اسماعیلی که در آن زمان غالبا قطعاتشان را می شنیدم، این مساله به شدت مشهود بود. کم کم علاقه ام به سمت تنبک بیشتر شد و اخلاق خوب و مهری که به استاد باایمانی داشتم نیز من را در فراگیری این ساز ماندگار کرد. به اضافه این که برایم جذاب بود که چطور می توان از سازی که هیچ چیز نیست جز چوب و پوست، تا این اندازه ریتم و صدا شنید به طوری که بتوان زمانی طولانی مخاطب را مجذوب اصوات و نت ها کرد. این مساله برای من شگفت انگیز بود. البته رشته تحصیلی ام مهندسی برق بوده اما همواره تحصیل و هنر را در کنار یکدیگر داشته ام و در حال حاضر هم در دو زمینه فعالیت حرفه ای دارم».
وی در توضیح شرایط زادگاهش در رابطه با بها دادن به موسیقی نیز اظهار داشت: «اصفهان در تمام دوران مهد هنر بوده است و حتی بزرگترین تنبک سازهای ایران از لحاظ تولید و قدمت هنوز در اصفهان هستند و بالغ بر 80 درصد ساز مذکور را در کشور، این شهر تولید و عرضه می کند. با وجود تمام این نکات مثبت، نمی توان از مشکلاتی که وجود دارد، چشم پوشی کرد! در توضیح این مطلب باید بگویم که همه ما قبول داریم که زمان در حال تغییر و پیشروی است لذا در هر شغل و کاری می بایست نیروهای جدید و به اصطلاح تازه نفس وارد عرصه شوند و آغازگر تولد اتفاقات خوب باشند اما متاسفانه در اصفهان مشکل بومی بودن وجود دارد و اصولا ترجیح بر این است که تنها به همان چند نام برجسته اکتفا شود و کمتر به جوانترها برای اثبات خود فرصت داده می شود و این فقط مختص این شهر نیست بلکه در تمام شهرستان ها شاهد رخ دادنش هستیم و همین موضوع باعث شده، شهرهایی که خاستگاه یک ساز بودند، در طی سالیان با زوال مواجه شوند و خاصیت مهم موطن بودن را از دست بدهند و در واقع، موسیقی از تمام اقوام به سمت پایتخت کشیده شود شاید چون فرصت عرضه هنرت را در این شهر بیشتر پیدا می کنی. البته منظورم به شخص یا شهر خاصی نیست، به صورت عمومی عرض می کنم که به نظر می رسد فضا در موسیقی سنتی و محلی در موارد قابل تاملی، تبدیل به یک شرایط بومی با درنظر گرفتن سن و سال شده است در صورتی که به نظرم هنرنمایی جوانترها موقعیت هیچ استادی را خدشه دار نمی کند و این آسیب زننده است. البته بیشمار هم هستند اساتیدی که شاگردان ارزشمندی تربیت کرده اند و به آن ها اجازه ابراز وجود داده اند تا سرمنشا یک زنجیر پی در پی در آموزش صحیح و منطقی باشند».
او ادامه داد: «یکی از مهمترین دلایلی که باعث شده طی دهه اخیر جوان ها از موسیقی سنتی دور شوند، شاید عرضه کم یا اشتباهات متعصبانه است. وقتی آثار برجسته موسیقی سنتی و همچنین کار گروه های تلفیقی را با وجود این که دقیقا مشخص نیست در کدام سبک و سیاق هستند، مورد ارزیابی قرار می دهیم، متوجه می شویم مردم ما هنوز هم به موسیقی اصیل و ایرانی علاقه دارند و پذیرا و حامی آن هستند اما شاید چون غالبا اتفاق قابل توجهی در این زمینه نمی افتد، ابداع و زیبایی تازه ای به آن ورود نمی کند، با تصور این که این سبک کسل کننده است، از آن دوری می کنند. همه چیز به خروجی که ما از موسیقی مان ارائه می دهیم برمی گردد و این مساله است که می تواند باعث جذب یا دفع مخاطب شود. در برهه ای از زمان اساتید بزرگی بودند که با سال ها تلاش به سطح استادی رسیده بودند، در کنار هم قرار می گرفتند، روی قطعات فکر می کردند و سعی در بسط دانسته ها و بالطبع هنر موسیقی داشتند اما در حال حاضر این طور نیست و به همین خاطر اکثر قطعات عمر کوتاهی دارند. از طرف دیگر سازهای سنتی دیرتر از سازهای به اصطلاح پاپ هنرجو را به هدف می رسانند و کار بیشتری می طلبند و سال ها نوازندگی و ممارست نیاز دارند. اگر می بینید ترجیح جوان ها ـ البته آن هایی هدف اصلی شان نوازنده حرفه ای شدن نیست ـ انتخاب سازهای غیرسنتی ست، علتش بی حوصلگی و صبر و لذت سریع به نتیجه رسیدن است، در صورتی که مشاهده می کنید یک استاد بزرگ در موسیقی سنتی تا پایان عمرش شاگردگونه ساز می نوازد و همراه در حال تمرین است. همچنین افرادی که در زمینه موسیقی سنتی فعالیت دارند با حساسیت بیشتری نوازنده های ارکستر را انتخاب می کنند، در نتیجه همه این ها دست به دست هم می دهند تا موسیقی سنتی نسبت به پاپ از توسعه کمتری در جامعه برخوردار باشد».
این نوازنده، در اشاره به این که اساتید برجسته دارای مکتب هستند و هنرجوها سبک و سیاق آن ها را ادامه می دهند، تصریح کرد: «بنده خودم در مکتب استاد محمد اسماعیلی که ایشان هم خود، ادامه دهنده راه استادشان، استاد تهرانی هستند آموزش های حرفه ای را پشت سر گذاشته ام. اندیشه هر استاد در مکتبی که خلق می کند، بسیار تاثیرگذار است و همین طور در دونوازی یا گروه نوازی ها، سازهای مختلف از مکاتبی که بیشتر با یکدیگر همخوانی و همفکری داشته باشند، کنار هم قرار می گیرند. به طور مثال مکتب استاد اسماعیلی و مکتب استاد پایور در سازهای تنبک و سنتور با یکدیگر همخوانی بیشتری دارند لذا اگر توجه کنید، اکثر شاگردهای این دو مکتب با یکدیگر آثار مشترک دارند. بعضی از اساتید روی سرعت و تکنیک توجه بیشتری دارند و بعضی از اساتید روی حسی که مخاطب از قطعه نواخته شده دریافت می کند و یا این که روی تک نوازی تاکید بیشتری می شود و لذا این مسائل باعث می شود طرفداران آنان نیز سبک و سیاق خاصی را طی کنند که به سلیقه بستگی دارد وگرنه نت ها همان است اما متد نواختن، سبک و ظرافت های مکاتب با یکدیگر متفاوت هستند و کسانی که نوازنده حرفه ای باشند به خوبی با گوش سپردن به یک قطعه می توانند مکتب انتخابی نوازنده را تشخیص دهند. فارغ از تفاوت ها، همه این اساتید جایگاه ساز تنبک را با تلاش زیاد تغییر دادند و از اصطلاح ساز مطربی در اوایل قرن اخیر خارج کرده و آن را تبدیل به سازی قابل احترام با منزلگاه مشخص کرده اند و این بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است به طوری که در سال های اخیر شاهدیم حتی علاقه خانم ها نیز نسبت به تنبک بیشتر شده و این نشان می دهد روی آن کار قابل قبولی انجام شده است».
میرزاخانی اضافه کرد: «یکی از مهمترین ایراداتی که می توان امروز به نوازندگان ساز تنبک گرفت این است که از حس چشم پوشی کرده اند و فقط به نمایشی شدن سرعتشان در نوازندگی توجه دارند. دوست پژوهشگری دارم که می گوید: «تمپوی موسیقی در هر ملتی ریشه در تکلم آن ها دارد». زبان ما برای ادای کلمات، یک زبان همراه با طمانینه و شمرده است لذا مخاطبین ما حس را بیشتر بخاطر می سپارند تا جذابیت های بصری و همین موضوع باعث می شود اغلب آثار ماندگار نشوند. همچنین در بین نوازندگان و هنرجویان مطالعه به صفر رسیده است و این مساله و عدم دانستن درباره هنری که می خواهند آن را ادامه دهند، روی نتیجه کار تاثیر بسزایی دارد».
در ادامه این گفتگو، وی در رابطه به پیوستنش به سازندگان ساز گفت: «طی سال های اخیر برای تهیه ساز خوب و با کیفیت که قیمت مناسبی هم داشته باشد، برای هنرجویانم با مشکل مواجه بودم و معمولا باید به دوستانی که در کار ساخت ساز بودند شخصا مراجعه کرده و ساز مورد نظر را انتخاب می کردم. شاید مخاطب نداند اما اندازه، شکل هندسی، نوع چوب و پوست در صدادهی ساز تاثیرگذار است. این موضوع من را به فکر انداخت که وارد این عرصه شده و ساختن ساز را به صورت فشرده بیاموزم. این هنر برایم جذاب و سرشار از شگفتی بود و از این که درگیر آن شده بودم لذت می بردم. از نام خودم به عنوان برند استفاده کردم و سعی کردم در کنار پایین آوردن قیمت که قدرت خرید هنرجو را بالاتر می برد، سازهای باکیفیتی عرضه کنم و به اندازه سهم خودم، قدم مثبتی در هنر بردارم. وقتی هنرجو برای خرید مراجعه می کند، چند ساز را به او معرفی می کنم اما در نهایت پیشنهادم این است که با توجه به گزینه های پیش رو، همان سازی را انتخاب کند که به سلیقه اش نزدیکتر است چون خودم هم این دوران را گذرانده ام و می دانم وقتی حتی ظاهر ساز به دل هنرجو بنشیند، با حال بهتری آموزش را دنبال می کند و جالب است بدانید که خیلی ها هستند که بهترین سازها را می سازند اما نوازندگی آن را نمی دانند چون این دو، مقوله هایی از هم جدا هستند لذا من به این نتیجه رسیدم حالا که تجربه نوازندگی دارم می توانم علم این دو را با یکدیگر همسو کنم و حال که موفق شده ام می توانم به هدفم و نتیجه کارم افتخار کنم. پس از مدتی متوجه شدم هر مکتبی نوع چوب، پوست، الگو و صدادهی مجزایی را می طلبد و این موضوع، در تنبک هایی که می ساختم تاثیر مستقیم داشت چون تمام این فاکتورها در نوع صدایی که ساز از خود ایجاد می کند، اثر دارند و البته در قیمت نهایی ساز نیز تاثیر می گذارند. من به شخصه در کار ساخت سازهای حرفه ای با استفاده از چوب های سالم و خاص هستم و حتی روی پوست مصرفی هم حساسم. در کل، برای ظرافت های ساز اهمیت زیادی قائلم».
وی در پایان خبر داد: «صحبت های نهایی برای تهیه و انتشار یک آلبوم دونوازی تنبک و سنتور در مکتب اساتید بزرگوار اسماعیلی و پایور شده است و امیدوارم به زودی این اثر به سرانجام برسد و به علاقمندان عرضه شود. به هر حال، فکر می کنم اساتید موسیقی سنتی می توانند مهمترین کمک را به یکدیگر کنند و با پیروی از نتیجه گیری مثبت مطالعه و شنیدن توامان و ترغیب هنرجوها به این دو مهم، استقبال از موسیقی سنتی را دوچندان کنند. فراموش نکنیم جامعه نیاز به نسل تازه نفسی از هنرمندان دارد که با داشتن فرهنگ، گوش و شعور والای موسیقایی بتوانند نسل بهتری را تربیت کنند و وظیفه اساتید در این مبحث پررنگتر می شود و همگی به رشد موسیقی کمک می کند. امیدوارم در طی سال های آتی شاهد تحولی قابل تامل در موسیقی اصیل ایران باشیم و این هنر را از مرزها، بیش از پیش خارج کرده و آن را به عنوان هنر و اصالت این مرز و بوم در سراسر جهان به نمایش بگذاریم».
* در ادامه می توانید عکس های این گفتگو را از نگاه دوربین «ساجده خارج» و «یاسمین بختیاری» ببینید: