در گفتگوی اختصاصی با «امین غفاری» مطرح شد

مهمترین هدفم رساندن پیام ایران به گوش جهان در عرصه های بین المللی ست

« بازگشت به لیست | دوشنبه 7 اسفند 1396 در ساعت 0 : 0 دقیقه | نظرات کاربران ( 3 )

اختصاصی سل.نیوز/ لیا شیرازی: «امین غفاری» نامی معتبر در عرصه نوازندگی ویولن است که توانسته نام ایران را در عرصه های بین المللی نیز مطرح کند و باعث افتخار باشد. نوای قطعاتی که می نوازد، می تواند هر شنونده ای را با خود در دنیای موسیقی و نت و احساس همراه کند.

وی متولد سال 70 و دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته موسیقی از دانشگاه تهران است. کنسرت های مستقل وی در قالب سلونوازی ویولن، به واسطه استقبال مخاطب، نه تنها با اتمام بلیت که حتی با تمدید نیز مواجه شده اند. 

اجرای «کنسرتو ویولن خاچاطوریان» به همراه ارکستر سمفونیک تهران به رهبری شهرداد روحانی، اجرای «کنسرتو ویولن چایکوفسکی» به همراه ارکستر پاسارگاد به رهبری مهدی پناهی و ارائه این مجموعه در قالب سی.دی، اجرای «زمستان ویوالدی» به همراه ارکستر مجلسی ایران به رهبری دکتر منوچهر صهبایی در تالار وحدت، شرکت در آکادمی های معتبر جهانی «کرونبرگ» در آلمان و «آلگرو ویوو» در اتریش و تالیف کتاب «شیوه های تمرینی کنسرو ویولن خاچاطوریان» تنها بخش کوچکی از نقاط عطفی ست که در کارنامه هنری وی به ثبت رسیده اند.

همچنین امین غفاری که یکی از 25 نوازنده برگزیده مسابقات جهانی سال 2015 «خاچاطوریان» در ارمنستان است، توانسته به همراه گروه ارکستر پاسارگاد مقام اول جشنواره فجر را به خود اختصاص دهد.

کسب مقام اول در ششمین دوره جشنواره جوان و کسب مقام اول جشنواره هنرستان های ایران از جمله دیگر مواردی ست که می توان به آن اشاره کرد.

آن چه در ادامه می خوانید ماحصل گفتگوی ما با این عزیز هنرمند است:

 

 

 

به عنوان اولین سوال لطفا بفرمایید، موسیقی چگونه در زندگی شما جریان پیدا کرد؟

مطمئنم از تولد در خانواده ای هنرمند و هنردوست که من را از ابتدای کودکی با موسیقی آشنا کردند. پدرم نوازنده سنتور بودند و هر بار که تمرین می کردند، این شور در من برای یاد گرفتن ساز چند برابر می شد. یک سنتور کوچک داشتم که وقتی ایشان ساز می زدند، من هم سعی می کردم نواختن را تقلید کنم. اصولا بچه ها در سال های ابتدایی عمرشان، شکل و فرم تربیتی را می گیرند که از والدین به آن ها می رسد و من هم از این امر مستثنی نبودم و اگر امروز موفقیتی ست، بجز تلاش و ممارست خودم باید بگویم که حضور و نقش خانواده هم بسیار تاثیرگذار بوده است. 

برای من موسیقی از نوازندگی سنتور در سن 7 سالگی آغاز شد و با این که همه، من را به عنوان ویولنیست می شناسم اما سنتور را تا همین امروز به عنوان ساز دوم ادامه داده ام. با این حال، از 9 سالگی نواختن ویولن برایم جذابیت بیشتری پیدا کرد و ابتدا این ساز را با شیوه نواختن ایرانی آموختم و دو سال بعد، نوازندگی کلاسیک را آموزش دیدم. با توجه به علاقه ام به موسیقی، هنرستان را انتخاب کردم. در دانشگاه هم رشته مورد علاقه ام را دنبال کرده و در مقطع لیسانس در دانشگاه تهران به عنوان استعداد درخشان انتخاب شدم.

با توجه به این که فرمودید، پدرتان ساز سنتور می نواختند، زمانی که ویولن را انتخاب کردید، اصراری بر ادامه ساز قبلی نبود؟

من سازم را تغییر ندادم که مخالفتی باشد هر چند اگر این کار را هم می کردم فکر نمی کنم با اصرار برای انتخاب یک ساز از پیش تعیین شده، مواجه می شدم چون هدف فراگیری موسیقی بود نه نوازندگی یک ساز خاص. با این حال من سنتور را کنار نگذاشتم بلکه آموزش ویولن را هم آغاز کردم همانطور که در هنرستان به تبع دروسی که باید می آموختیم، نوازندگی پیانو را هم آغاز کردم.

اشاره کردید که در ابتدا آموزش ویولن را به سبک ایرانی آغاز کردید و حتی آثاری از این دست نیز دارید اما در حال حاضر اکثرا شما را به عنوان یک نوازنده کلاسیک می شناسند.

من همیشه با هنرجویانی مواجه بوده ام که با ژانر انتخابیشان مشکل دارند و در واقع سبک برای بسیاری از نوازنده ها یک دغدغه مهم محسوب می شود ولی من به شخصه این موضوع را قبول ندارم و معتقدم به عنوان یک ایرانی در قدم اول باید بتوانم سبک موسیقی کشور خودم را بنوازم و سپس به موسیقی جهان بپردازم در نتیجه با این تفکر، یک قدم فراتر رفتم و تعصباتم را نسبت به این موضوع که اگر ایرانی می نوازی، کلاسیک را باید کنار بگذاری و بالعکس را کنار گذاشتم و تلاش کردم به عنوان یک نوازنده در هر دو، حرفی برای گفتن داشته باشم و ثابت کنم فارغ از سبک و سیاق باید فقط نوازنده خوبی بود و جالب است بدانید برخلاف اینجا که گاهی کاملا خشک به ژانرها نگاه می شود، در خارج از کشور نوازنده ای که می تواند سبک ایرانی را هم به خوبی کلاسیک بنوازد، بیشتر مورد احترام قرار می گیرد و این مساله برایشان یک بُعد قابل تقدیر محسوب می شود. البته شاید جمله شما به این دلیل صحیح باشد که اکثر کنسرت هایی که با نوازندگی به روی صحنه رفته، در قالب کلاسیک بوده اما این نوید را می دهم که به زودی در اجراهایم به قطعات ایرانی هم  خواهم پرداخت، همان طور که آخرین موزیک ویدئویی که منتشر کردم یک قطعه ایرانی بود.   

به کنسرت ها اشاره کردید. شاید این جمله اشتباه نباشد که بگوییم مخاطبین هم شما را با کنسرت هایتان بیشتر می شناسند اما بی شک آثار زیادی هستند که شما در آن ها هنرنمایی کرده اید.

خودم هم معتقدم که مردم من را به واسطه کنسرت ها یا اجراهای صحنه ای شناخته و آثارم را دنبال می کنند اما در طی سال های گذشته به عنوان نوازنده در آلبوم ها و قطعات زیادی حضور داشته ام از جمله آلبوم «ایستاده در غبار» اثر حبیب خزایی، «ستاره خورشید» به آهنگسازی ابوالفضل صادقی نژاد، «همه این روزها» و «بادیگارد» آثاری از کارن همایونفر، «روزای گمشده» به خوانندگی علیرضا قاضی و موسیقی ناصر چشم آذر، «تنها ماندگار» به خوانندگی و آهنگسازی رامتین اسکروچی، «دیروز تا امروز» (گزیده موسیقی فیلم) و «شکوه های بی کلام» اثر امین هنرمند، «سمت دور سوی آه» با صدای امیر صادقین و آهنگسازی علی قمصری، «لحظه های بی زمان» از ساخته های روزبه تابنده به رهبری منوچهر صهبایی و همچنین قطعات «گرداب» احسان خواجه امیری به عنوان تیتراژ سریال «آنام» و «خواب» با صدای بابک جهانبخش و تنظیم کنندگی رضا تاجبخش و . . . و همچنین نوازندگی در کنسرت های بزرگان موسیقی از جمله استاد شهرام ناظری، همایون شجریان، علیرضا قربانی، حافظ ناظری، سالار عقیلی، محمد معتمدی و . . . که هر کدام در جای خود، آثار ارزشمندی هستند و نشان می دهند تعصب خاصی روی سبک ها ندارم.

با توجه به این موسیقی در کشور، به سمت دانلود رایگان قطعات باکلام سوق خورده است، جایگاه موسیقی بی کلام را چطور ارزیابی می کنید؟

من فکر می کنم در همه جای دنیا موسیقی باکلام طرفداران بیشتری دارد و این، مختص به کشور ما نیست منتهی تفاوتی که وجود دارد، در نمودار طرفداری این دو نوع موسیقی ست مثلا در کشورهای پیشرفته با درصد کمتری از موسیقی بی کلام استقبال می شود و در واقع اقتصاد هم در این ژانر موسیقی در حال گردش است اما در ایران، این اختلاف به شدت زیاد است به نوعی که تنها قشری خاص تمایل به شنیدن موسیقی بی کلام دارند مگر این که شنونده معمولا به صورت اتفاقی قطعه ای را بشنوند و آنقدر برایشان مجذوب کننده باشد که تمایل پیدا کنند، در کنسرت آن نوازنده حضور داشته باشند و به راستی متمایل کردن نظرات شنوندگان کار بسیار دشواری ست.

. . . و شما جز معدود نوازنده هایی هستند که نه تنها کنسرت بی کلامتون مورد استقبال قرار می گیرد بلکه تمدید هم می شود.

این محبت مردم را می رساند و خوشحالم که تا این اندازه آثارم مورد توجه مخاطبینم است و بخصوص از امسال که کنسرت های مستقلی (که به نام من بوده اند) را شروع کرده ایم، توانسته ایم طی چند ماه اخیر نه تنها در تهران بلکه در اصفهان هم به روی صحنه برویم و رایزنی هایی هم برای اجرا در شهرهای دیگر در حال انجام است و خوشحالم که می بینم این پتانسیل در شنونده ها وجود دارد که از موسیقی بی کلام هم حمایت می کنند و بی اغراق، یکی از بزرگترین اهداف من این است که نه تنها مخاطب خاص بلکه مخاطب عام که موزیسین نیستند را هم به شنیدن موسیقی بی کلام ترغیب کنم و نقش قابل قبولی در این فرهنگ سازی داشته باشم که می شود موسیقی ای که کلمات را با خود به شکل واضح همراه ندارد ـ گرچه تمام نت ها وقتی به زیبایی و درست در کنار هم می نشینند، بی شک حرفی برای گفتن دارند ـ را بشنوند و لذت ببرند. این موضوع در کل دنیا مطرح است و شنونده ها از هر دو نوع موسیقی به خوبی استقبال می کنند. همینطور معتقدم که تکرار مخاطب، باعث دیده و شنیده شدن یک اثر هنری در هر رشته و ژانری می شود. روی استیج که می ایستم با تمام وجودم ساز می زنم و سعی می کنم خودم باشم؛ یک خود بدون نقاب و تمام فکرم و ذهنم را به سازم بسپارم و همه حواسم را متمرکز نواختن کنم و معتقدم همه این ها مانند یک انرژی به مخاطب می رسد و او هم متوجه صدای ساز من و احساسم می شود و با وجودش همراهی ام می کند و این سبب شده که خوشبختانه افرادی را بارها در بین حضار ببینم که باز هم آمده اند تا ببینند و بشنوند و شاید این دلیل تمدید کنسرت هایم و استقبال این حجم از مخاطب و رسانه شده که برایم باعث مباهات ست.

احساس می کنم یکی از دلایلی که مردم کمتر به کنسرت های بی کلام علاقه نشان می دهند، این است که دائم شاهد اجرای تکراری قطعاتی از آهنگسازان بزرگ هستیم و کمتر کسی اثری بدیع ارائه می دهد.

پاسخ این سوال کمی مفصل و گسترده ست و باید از بُعدهای مختلف آن را بررسی کرد. این که همینطور است که می گویید را قبول دارم اما نمی توانیم از این امر خرده بگیریم. موسیقی هم مانند بسیاری از هنرها و رشته ها، دارای شناسنامه ای مشخص است و یک نوازنده نیز ناچار است برای نشان دادن توانایی هایش و اعتبار بخشیدن به استعدادهایش، ابتدا خود و هنرش را شناسنامه دار کند و این زمانی، اتفاق می افتد که بتواند آثار بی بدیل بزرگترین آهنگسازان دنیا را به خوبی بنوازد و برای گرفتن تایید از مخاطب نیاز دارد که هنرش را به معرض دید بگذارد اما شاید مشکلی که شما می گویید از جایی آغاز می شود که لزوما قرار نیست یک نوازنده آهنگساز باشد چون این دو، رشته هایی کاملا از هم مجزا هستند اما برای ارائه کنسرتی متفاوت نیاز دارد قطعاتی را بنوازد که برای شنونده تازگی داشته باشد و در واقع یک نوازنده خوب باید علم آهنگسازی را بداند. البته مجددا تاکید می کنم دانستن علم آهنگسازی با آهنگساز بودن متفاوت است و این مساله ست که باعث می شود در بلندمدت نوازنده ها از هم در جذب مخاطب سبقت بگیرند چون خیلی ها به دلایل مختلف از جمله تعصب یا عدم ریسک پذیری یا هر علت دیگری در همین مرحله اول باقی می مانند و نتیجه اش همان نواختن پارتیتورهای تکراری می شود. البته این نکته را هم اضافه کنم، همان طور که ماندن در این مرحله باعث افول می شود، نداشتن یک شناسنامه کاری مهم و ارزشمند در نوازندگی هم باعث از دست رفتن موقعیت می شود.

یعنی شما می گویید این تعداد کنسرت تقریبا شبیه به هم، یک مساله قابل قبول در موسیقی بی کلام است؟

نه به این شدت اما تا حدودی بله! ببینید من هم دقیقا همین شرایط را داشتم و ترجیحم این بود با قطعاتی که با خاطرات شنوندگان عجین است بتوانم توانایی هایم را نشان دهم اما از ابتدای امسال در کنسرت هایم قطعاتی از ساخته های خود را نیز اجرا کرده ام که مورد اقبال واقع شده اند و در حال حاضر برای ساخت قطعات تازه مصمم تر شده ام.

با همه این توضیحات، این نکته نیز قابل اهمیت است که شما در چه ژانری موسیقی بی کلام ارائه می دهید. افرادی هستند که خیلی قاطعانه موسیقی کلاسیک اصیل را می پسندند و حتی تغییر کوچکترین نت، برایشان ناخوشایندست. این افراد قشر خاصی هستند که همیشه از کنسرت هایی که وفادار به اصلترین نت های قطعه هستند، استقبال می کنند اما همه این طور به مقوله سبک و ساز نگاه نمی کنند و کسی مانند من دوست دارد، هر بار افراد تازه ای را در کنسرتم ببینم که نوازنده نیستند و صرفا بخاطر احساس خوشایندی که از موسیقی می گیرند، در اجرایم حضور دارند لذا ترجیحم این است که از آن فضای مطلق، کمی فاصله بگیرم و سلایق مخاطب را نیز مورد توجه قرار دهم. درست است که به هر سمت و سویی نمی روم اما با مشورت و تمرکز در علایق می توانم به یک نقطه روشن در نظر مخاطب برسم. از سویی هرگز کیفیت و کمیت را فدای سلیقه نمی کنم تا سطح شنیداری مردم ارتقاء پیدا کند و تفاوت اجراها را به خوبی درک کنند. در مورد آلبوم ها هم همین طور است و به نظرم از یک جایی به بعد، آثار یک هنرمند نوع تفکر و تعصبات او را نشان می دهد که با کمی دقت به آن خواهید رسید.

می توان گفت یکی از تفاوت ها در اجرا نیز به نوع کاراکتر خاص آن نوازنده برمی گردد که در کنسرت ها بیشتر به چشم می آید؟

بعد از تکنیک این دقیقا مهمترین مساله ای است که یک نوازنده باید به آن دست پیدا کند همان طور که می بینیم تمام نوازندگان بزرگ دنیا این خصوصیت را در خود تقویت کرده اند و مهمترین دلیلی که منجر به تفاوت ها می شود، همین مساله است. خیلی پیش آمده، نوازنده ای را می بینید که تکنیک بالایی دارد و درست و دقیق می نوازد اما صدایی که می شنوید آن طور که باید به دل نمی شیند. شاید باید حس و تکنیک به صورت انفرادی در هم ادغام شوند تا لهجه هر نوازنده در اثری که می نوازد، باعث بروز فرق ها شود که این مساله با تمرین و گذر زمان به دست می آید.

بعضی از قطعاتی که شما در کنسرت هایتان می نوازید، در اصل برای سلوی ویولن نوشته نشده اند!

بله، همین طور است. البته به کلیت قطعه وفادار بوده ایم اما از آن جایی که این آثار مجدد برای اجرا تنظیم می شوند، برای جهت دهی به کنسرت و همینطور نوع سازبندی ها، احتمال دارد که جای سازها تغییر کنند و نوازنده می تواند به عنوان کسی که خودش نیز اصالت دارد و صرفا اجراکننده نیست و می تواند در لحظه از دریچه ذهن خود حسی را خلق کند، از هنرش در مسیر آن استفاده کند، بدون آن که در ماهیت اصلی اثر خللی ایجاد کند. اتفاقا در اکثر موارد این موضوع باعث جذب بیشتر مخاطب می شود تا دفع او. به هر حال، تمام تلاشم این است که با برنامه ریزی هایی که برای سال آتی انجام داده ام بتوانم اتفاقات خوبی را برای شنونده ها رقم بزنم.

با سپاس از شما بابت حضور در این گفتگو، لطفا به عنوان حرف آخر بفرمایید بزرگترین آرزویتان در عرصه موسیقی چیست؟

مهمترین هدفی که این روزها دنبالش می کنم و تمام تلاشم را به کار گرفته ام تا به آن برسم این است که نه تنها به عنوان یک هنرمند بلکه به عنوان شخصی معتبر بتوانم نام کشورم و شعار ایران را که «صلح، دوستی و آزادی» است، به گوش جهانیان برسانم و نه تنها در داخل کشور، بلکه در جهان فرد شناخته شده ای باشم که بدانند از این مرز و بوم هستم و صدای سازم بسیار خاص باشد و نشانه ای از هنر و نام و فرهنگ من شود. هر روز در این مسیر قدم برمی دارم و امیدوارم یک روز به این هدف بزرگ برسم.  

 

* در ادامه می توانید عکس های این گفتگو را از نگاه دوربین «محمدرضا عبدی» و «یاسمین بختیاری» ببینید:

 

 

ارسال نظر
فاطمه دشتی : _
1 0
ویولن سازی است که در مردم جهان حاظر به گوش کردن آن هستند اما اینکه کاری بکنیم که تا پایان قطعه به آن با جان و دلشان گوش کنند هنری ست که اقای غفاری در وجودشون پرورش دادند
رعنا : ....
2 0
وااای وااای هدفشون عااالیه شاید این کار یه رسالتیه که هر هنرمند ایرانی باید انجامش بده
صدف طهماسبی : sadaf.violin
0 0
من هم قبل از خوندن این مصاحبه این هدف رو در قلبم کاشته بودم و هر روز به این بذر در قلبم آب میدهم به امید روزی که بارور شود و الان که مصاحبه ایشون رو خوندم چه قدر خوشحال شدم که کسی هم هدف خودم در دنیا هست که تونسته بذرش رو تبدیل به درخت تنومند کنه و الان صاحب درخت پر ثمر با میوه های شیرین باشه و از خدا ممنونم و براشون آرزوی بهترین ها رو دارم
عنوان نظر :
نام شما :
ایمیل :
بنر داخلی 005